- تا «نقد فلسفی» نداشته باشیم، «فلسفه» نیز نداریم. بیان مطالب فلسفه، با فرض فهم درست آنها، فلسفه نیست، نقل فلسفه است. فلسفه تاریخی، فلسفه عصری نیست. ما باید اگر نمی توانیم در صدد جستجوی حکمت وَحیانی و فلسفه خالص قرآنی برآییم، دست کم، برای داشتن یک فلسفه عصری تلاش کنیم.
همچنین روشن است که فلسفه مبتنی بر مطالب عرفانی و کشفی (در صورت تمامیّت کشف)، فلسفه خالص عقلی نخواهد بود.
نیز روشن است که تعبیر «علوم عقلی»، در مورد فلسفه (هر فلسفه ای)، یک اصطلاح است، و گرنه علوم و معارف وَحیانی، عقلانی تر از مصطلاحات فلسفی است،1 زیرا علوم وَحیانی، از مقوله «دفائن العقول»، است، نه سطوحُ العقول. بزرگان بسیاری نیز به برتری داشتن قاطع معارف وحیانی بر علوم عقلی بشری، و همچنین نقص این علوم اخیر، یا عدم توانایی این اصطلاحات بر کشف حقایق و رساندن بشر به حقایق اشیا تصریح کرده اند، از قبل یعقوب کِندی، ابن سینا، خواجه طوسی، میرفندرسکی، جناب صدرالمتألّهین و ... و ما نصّ سخنان آنان را در کتابهای «مکتب تفکیک»، «معاد جسمانی در حکمت متعالیه» و «اجتهاد و تقلید در فلسفه»، با استناد به مدارک متقن آورده این. هرکس در سخنان این بزرگان -که قافله سالاران کاروان فلسفه اند- تأمّل نکند، و باز به تکرار گفته ها و پندارهای خویش بپردازد -پیش از هرکس- به خود زیان راسنده است، و از فهم منزّه از تقلید محروم مانده است.
1. چنانکه ملّا عبدالرّزاّق لاهیجی (م: 1072ق) می گوید: «مقدّماتی که فراگرفته شود از معصوم، بطریق تمثیل، به منزله «اوّلیّات» باشد در قیاس برهانی...»- «گزیده گوهر مراد»، ص23. تمام سخنان وی را در کتاب «اجتهاد و تقلید در فلسفه»، ص145 ملاحظه کنید.
عقل سرخ. مقاله الحیاة و نظری لطف آمیز. ص285-287
.: Weblog Themes By Pichak :.